پس از اَفرینش اَدم خدا گفت به او: نازنینم اَدم.... با تو رازی دارم !.. اندکی پیشتر اَی .. اَدم اَرام و نجیب ، اَمد پیش !!. ... زیر چشمی به خدا می نگریست !.. محو لبخند غم آلود خدا ! .. دلش انگار گریست . نازنینم اَدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!.. یاد من باش ... که بس تنهایم !!. بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !! به خدا گفت : من به اندازه ی .... من به اندازه ی گلهای بهشت .....نه ... به اندازه عرش ..نه ....نه من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !! اَدم ،.. کوله اش را بر داشت خسته و سخت قدم بر می داشت !... راهی ظلمت پر شور زمین .. زیر لبهای خدا باز شنید ،... نازنینم اَدم !... نه به اندازه ی تنهایی من ... نه به اندازه ی عرش... نه به اندازه ی گلهای بهشت !... که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش
بازدید امروز : 212
بازدید دیروز : 3
کل بازدید : 192252
کل یادداشتها ها : 304
من برعکس همه پشت خنده هام غمه
تو برعکس منی شادی و غم جین می زنی
ولی تو فوقش اخرش می گی کلاه رفته سرش
باشه کلاه رفته سرم ولی تو رو از رو می برم
خط و نشون کشیدم که خدایی نکرده دیدم
چشمام تو رو نبینه دوری و دوستی همینه
خاطرت هنوز عزیزه اما فکر که مریضه
بهتره دوری باشه نه که یه عشق زوری باشه
هوایی شدی خواستی که قلبم رو دورش کنی
دل تو دلت نبود بزنی ذوفم رو کورش کنی
کار از کار گذشته دیگه نمی شه به رو نیارم
با بد و خوب تو ساختم ولی نه دیگه کشش ندارم
هوایی شدی خواستی که قلبم رو دورش کنی
دل تو دلت نبود بزنی ذوفم رو کورش کنی
کار از کار گذشته دیگه نمی شه به رو نیارم
با بد و خوب تو ساختم ولی نه دیگه کشش ندارم
تو برعکس منی زیر حرفات می زنی
من به موقعش یه کمی اره فوقش یه کمی
یه کمی کلاه رفته سرم وقتی بودی دور و برم
یه کمی کلاه رفته سرم ولی تو رو از رو می برم
تو انگار تو نبردی ببین چه گرد و خاکی کردی
عشق تو عین درده اخ الهی بر نگرده
حسی بهم نداشتی روز و شب برام نذاشتی
تو ظاهر عشق و دوستی ولی دروغ های زیر پوستی
هوایی شدی خواستی که قلبم رو دورش کنی
دل تو دلت نبود بزنی ذوفم رو کورش کنی
کار از کار گذشته دیگه نمی شه به رو نیارم
با بد و خوب تو ساختم ولی نه دیگه کشش ندارم